چنان كه پيشتر گفتم «ايدئولوژي نهضت مشروطيت ايران» نوشتهي فريدون آدميت را ميخوانم. روايتي است سخت متفاوت از آن چه در تاريخسازيهاي اين سالها به خورد ما رفته است. نظر به اهميتي كه آن دوران به لحاظ نقطهي عطف گذر از استبداد به دموكراسي و آزادي دارد (كه به قول بهنود صد سال بيش است كه هنوز بر سرهمان يك كلمهايم)، بد ندانستم تا گاه به گاه گوشههايي از كشمكشهاي آن دوران را نقل كنم تا خود قضاوت كنيد خدمت و خيانت را، و اين كه آيا از آن روزگاران گامي به پيش نهادهايم يا نه...
«شهريار ايران از دوستي آلمان مطمئن باشند كه در مقام ضرورت از مداخله و اقدامات دوستانه مضايقه نخواهد كرد. ولي در مقام خيرخواهي به شما ميگويم كه... بايد هر دولتي در فكر استقلال خود باشد و استقلال خود را از ديگران نخواهد. استقلال هر مملكت به اقدامات صميمي و غيرت و همت در اصلاحات داخليه و داخل شدن به طريق تمدني است كه امروز لازم و ملزوم بقا و استقلال دول و ملل است... اگر مردمان كارآگاه و در علم ادارهي عالم هنوز در ايران نرسيده و كمياب است بايد از خارج جلب كنند. و اگر از ما هم بخواهيد... مضايقه نكرده مردمان كاردان و كومپتان انتخاب كرده ميفرستيم. و اينها را محض دوستي و خيرخواهي ميگوييم... مجددا سرمشق نهادن دولت پروسيا را به شما توصيه ميكنم كه در بدترين احوال فقر و فلاكت بود و به همت و غيرت و صبر و قناعت بدين مقام و سعادت رسيد». (از گزارش ميرزا محسن خان معينالملك-مشيرالدوله به ناصرالدين شاه در ماموريت به آلمان كه حاوي نظرات بيسمارك است).
«هيچ كدام از ما حاضران كه چيزي ميفهميديم نتوانستيم عرض كنيم كه بند اول قانون سلب امتياز و خودسري از شخص همايون است، و شما هرگز تمكين نخواهيد فرمود! لاعلاج همه بلي بلي گفتيم»! (شاهزاده ملكآرا، پس از آن كه شاه از فرنگ برگشته دانست كه همهي پيشرفت آنان از داشتن قانون است و دستور ايجاد قانون به وزيران و شاهزادگان داد)!
«آزردگي مردم گذشته از جنبهي فعلي، جنبهي انفعالي هم داشت و از هر چه عنوان دولتي ميگرفت بيزاري ميجستند: ميرزا ابوالفضل، پيشنماز دولتي، كه در شبستان مدرسهي سپهسالار نماز ميگزارد حتا به قدر سي تن به وي اقتدا نميكردند. اما نسبت به ملا محمدعلي رستمآبادي (به نوشتهي اعتمادالسلطنه) مردم از روي عقيده به او اقتدا ميكنند و در صفوف نماز جماعت او بيستهزار نفر حاضر ميشوند».
«واقعا مردم ايران يا نهايت توكل را دارند، يا دل فولاد، يا كمال بيعاري». (خاطرات اعتمادالسلطنه)