این روزها این ترانه بد به جانم افتاده است. مثل خوره. گفتمش اینجا بگذارم، شاید ببینید و غمش با شما تقسیم شود و سهم من اندکی سبکتر:
از اجرای به شدت حسی ژاک برل است، یا از زیبایی ذاتی زبان فرانسه (به خلاف این انگلیسی بیروح!)، یا از این غم جاودان دوری و دورماندگی است تاثیر دیوانهکنندهی این آهنگ؟
Ne me quitte pas
Je ne vais plus pleurer
Je ne vais plus parler
Je me cacherai lŕ
A te regarder
Danser et sourire
Danser et sourire
Et ŕ t'écouter,
Chanter et puis rire…
Laisse-moi devenir
L'ombre de ton ombre
L'ombre de ta main
L'ombre de ton chien,
Ne me quitte pas
L'ombre de ton chien,
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas…
Ne me quitte pas…
[ترکم مکن
از این بیشتر نخواهم گریست
از این بیشتر نخواهم سخنی گفت
گوشهای پنهان خواهم یافت
تا به تو نگاه کنم:
رقصیدنت را، لبخندهایت را
تا به تو گوش دهم:
آواز خواندنت را، و خندهی پس از آنت را...
بگذار تا
سایهی سایهات باشم
سایهی دستت باشم
سایهی سگت حتا، اما
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن...]
پ. ن. 1: اجرای اقتباس شدهی انگلیسی آن را با نام "If You Go away" شاید شنیده باشید. خودتان قیاس کنید!
پ. ن. 2: آهنگ را از اینجا میتوانید بگیرید.