چهارشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۵

سرزمين من، بدرود

بر اين
شن‌وادي باران‌خورده
عابر خون رفته‌ست
[ردپاي گلگون مي‌گويد]
ردپايي كه سبك رفته در آغاز و
سنگين شده
كم
كم

بايد روانه شوم
...........

فرسخي سرخ راه در پيش است
پا به پاي جاپاي پرندگان...
[پرنده گذشته است آيا
يا پاهاي بلند ستاره‌هاي دوشين
از اين
شن‌وادي باران‌خورده؟]

پايان سفر
پايان ردپاهاي گلگون و فرسخهاي سرخ
به پايان آهو مي‌رسم
-تنها-
جاپاي بلند ستاره‌ها
به پايان
نمي‌رسد
هرگز.

منوچهر آتشي