دوشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۵

فرازهايي از جنبش مشروطه‌خواهي - 5 - اعلام مشروطيت

«مسوده‌ي نخستين پيشنهاد روحانيان به دولت، نشانه‌ي نزديك‌بيني سياسي و كوته‌فكري آن پيشوايان ديني است. تقاضاهايشان اين بود: عزل علا‌ءالدوله از حكومت تهران، عزل نوز از رياست گمرك، برگرداندن توليت مدرسه‌ي خان‌مروي به خانواده‌ي ميرزا حسن آشتياني، تنبيه عسكر گاريچي كه در راه قم شرارت مي‌كرد، تجليل از ميرزا محمدرضا، مجتهد كرمان، كه مورد بي‌حرمتي قرار گرفته بود، تامين دادن جاني به همراهان علما پس از بازگشت از تحصن، و برداشتن تمبر دولتي [كه به عنوان ماليات بر درآمد آنان بود] از قبض مستمري آقايان علما [!!!!]. اين بود ميزان تعقل سياسي پيشوايان ديني ملت. حتا ميرزا يحيا دولت‌آبادي كه خود در سلك ملايان بود، از حد «بي‌فكري» علما در تنظيم آن پيشنهاد متحير گشت. (او واسطه‌ي رساندن پيشنهاد طباطبايي و بهبهاني به سفير عثماني بود، و اين سفيردر كار علما با دولت حسن توسط مي‌كرد). بالاخره به منظور اين كه «يك مطلب نوعي» هم بر آن مواد هفتگانه افزوده شود، موضوع تاسيس «عدالتخانه‌ي دولتي» در فهرست تقاضاي علما گنجانده شد، و ايشان هم پذيرفتند». (پيشنهاد علماي بست نشسته در ري به حكومت، پس از قيام مردم عليه ستم و استبداد عين‌الدوله)

چهارشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۵

فرازهايي از جنبش مشروطه‌خواهي - 4 - صدارت امين‌الدوله

«عيب كار در اين است كه هنر مملكتداري ما در خزانه‌ي دولت يك دينار پول و در بانكهاي ايران يك پول اعتبار قرض و در رعيت يك جو اميد و اطاعت و در ملاها يك ذره مروت و موافقت باقي نگذاشته است. قريب سه كرور قرض نفعي داريم؛ براتهاي ديواني از سه سال در دست همه‌ي طبقات لاوصول مانده است؛ غالب حكام و مباشرين ما از دولت طلبكارند؛ قشون از چند سال پيش دعاوي دارند كه رشته‌ي انتظام آنها به كلي گسيخته است... به كار افساد و بلوا هم عادت كرده‌ايم. بالاخره اين همه گرفتاري و پريشاني مرا از مردن بازداشته». (امين‌الدوله به ملكم)