پنجشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۶

جاده‌ی من



زمان: یک عمر پیش

جاده‌ای سرسبز. از دو سو، نخل‌های سر به آسمان سوده و شمشادهای یک‌دست، کشیده شده از پای کوه‌های بلند مه‌آلود تا دریای نیلگون. جاده‌ی سرسبز.

پسرکی نوجوان؛ قامتی باریک؛ چشمانی بی‌قرار؛ کوله‌باری بر پشت. گام‌هایی سبک دارد، که کوله‌بارش تهی است. گرهی بر ابروانش نقش بسته و چشمانش خیره است به آسفالت جاده، که شوری به سر دارد...