پنجشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۷

صدای عظمت مردانه‌ی اندوه

مصاحبه‌گر: «احساس می‌کنید به خاطر چیست که ترانه‌سراییِ غیرعاشقانه -به اصطلاح شما- دنبال نشد؟»

فرهاد:« ... علت تصور می‌کنم بیشتر مربوط می‌شود به خود آن کسی که آهنگ می‌سازد یا می‌خواند یا شعر می‌گوید. به اصطلاح، آن چه از شما صادر می‌شود، چیزی از شما را در خودش دارد. پس بنا بر این، خیلی مهم است که شما مثلا سبز هستید، سفید هستید، خط‌‌خطی هستید، هر چه که هستید، آن چه صادر می‌شود از شما، چه به صورت کلام، چه به صورت نوشته، چه رفتارتان در خانه و خارج از خانه، نه شما، من، هر کس، مای نوعی... تصور می‌کنم که مساله‌ی عمده این است...»

مدتها بود که شنیدن «جمعه»ی فرهاد برایم خلاصه شده بود در اجرای جدیدترش، «جمعه برای جمعه»، یا به قول دوست ظریفی، «نسخه‌ی بی‌سوت». خدا نیامرزد آن را که در شرکت «آوای چنگ» نمی‌دانم به چه منطق، این اجرای شلوغ متاثر از سالهای انقلاب و واقعه‌ی هفده شهریور را بر اجرای قدیمیتر جمعه (با سوت!) ترجیح داده است. از برکت همان آلبوم «وحدت» این شرکت بود انگار که در اینترنت که در آن اوان همه جا همین اجرا را به نام جمعه قالب کرده بودند؛ پندار که این، هم آن اجرای جاودانه است که روزگاری شهر را به هم ریخته بود...