دوشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۵

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق...

این روزها این ترانه بد به جانم افتاده است. مثل خوره. گفتمش اینجا بگذارم، شاید ببینید و غمش با شما تقسیم شود و سهم من اندکی سبکتر:



از اجرای به شدت حسی ژاک برل است، یا از زیبایی ذاتی زبان فرانسه (به خلاف این انگلیسی بی‌روح!)، یا از این غم جاودان دوری و دورماندگی است تاثیر دیوانه‌کننده‌ی این آهنگ؟

Ne me quitte pas
Je ne vais plus pleurer
Je ne vais plus parler
Je me cacherai lŕ
A te regarder
Danser et sourire
Et ŕ t'écouter,
Chanter et puis rire…

Laisse-moi devenir
L'ombre de ton ombre
L'ombre de ta main
L'ombre de ton chien,

Ne me quitte pas
Ne me quitte pas
Ne me quitte pas

Ne me quitte pas…


[ترکم مکن
از این بیشتر نخواهم گریست
از این بیشتر نخواهم سخنی گفت
گوشه‌ای پنهان خواهم یافت
تا به تو نگاه کنم:
رقصیدنت را، لبخندهایت را
تا به تو گوش دهم:
آواز خواندنت را، و خنده‌ی پس از آنت را...

بگذار تا
سایه‌ی سایه‌ات باشم
سایه‌ی دستت باشم
سایه‌ی سگت حتا، اما

ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن

ترکم مکن...
]


پ. ن. 1: اجرای اقتباس شده‌ی انگلیسی آن را با نام "If You Go away" شاید شنیده باشید. خودتان قیاس کنید!

پ. ن. 2: آهنگ را از اینجا می‌توانید بگیرید.